|
دوباره به شب رسیدم و دوباره خبری از تو نیامد و من چه ساده پشت این دوباره ها پیر می شوم... ای کاش یک شب سرت را می انداختی پایین و می آمدی تا از خواب هایم حالم را بپرسی... نه، فکر نمی کنم که فقط پرسیدن ِ حالم دلتنگی مرا خوب کند. گاهی از روی دلتنگی به سرم می زند پا به عکس هایت بگذارم، دوباره در رگ های من عطر تو بپیچد و شهر ِ خسته ی قلبم به جنب و جوش در آید. سعید شجاعی
نظرات شما عزیزان: mahsa
ساعت23:02---18 شهريور 1392
اومدي تو وب من فتوا ميدي؟
پاسخ: آره فتوا ميدم حرفي داري؟ mahsa
ساعت21:25---18 شهريور 1392
تک ستاره
ساعت14:21---18 شهريور 1392
حکایت جالبی است که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند .
سلام دوستم
ی پیشنهاد داشتم میگم که بنرمو میدم شمام بنرتونو بدین بزارم وبلاگم تبادل بنر دیگه اگه هم نتونی درس کنی بازم به من بگو که رایگان واست درس کنمو به خودت هم بدم [ یک شنبه 17 شهريور 1392
] [ 20:33 ] [ رضاخطر ]
|
|
[ طراحي : 9pars ] [ Weblog Themes By : 9pars ] |